معنی بریدن، قطع کردن، جدا کردن، حائل شدن، جلو کسی را , گرفتن، جلو گیری کردن, معنی بریدن، قطع کردن، جدا کردن، حائل شدن، جلو کسی را پ گرفتن، جلو گیری کردن, معنی fcdbj، rzu lcbj، [bا lcbj، pاng abj، [gm lsd cا , ;ctتj، [gm ;dcd lcbj, معنی اصطلاح بریدن، قطع کردن، جدا کردن، حائل شدن، جلو کسی را , گرفتن، جلو گیری کردن, معادل بریدن، قطع کردن، جدا کردن، حائل شدن، جلو کسی را , گرفتن، جلو گیری کردن, بریدن، قطع کردن، جدا کردن، حائل شدن، جلو کسی را , گرفتن، جلو گیری کردن چی میشه؟, بریدن، قطع کردن، جدا کردن، حائل شدن، جلو کسی را , گرفتن، جلو گیری کردن یعنی چی؟, بریدن، قطع کردن، جدا کردن، حائل شدن، جلو کسی را , گرفتن، جلو گیری کردن synonym, بریدن، قطع کردن، جدا کردن، حائل شدن، جلو کسی را , گرفتن، جلو گیری کردن definition,